يادداشت سردبير٬ شماره ١٩۶
سياوش دانشور
موج به اروپا برميگردد!

دو دهه کافی بود که کشتی بازار آزاد به گل بنشیند، بحران اقتصادی جهانى سرمایه بسيار مهلک تر از بحرانهاى تاکنونى بار دیگر تناقضات سرمایه داری را برملا کند، و تبعات آن در جهان سرمایه داری خود را نشان دهد. اروپاى محافظه کار با تکان خوردن کارگران در يونان و فرانسه جان گرفت و بسرعت اعتراض به سياست رياضت اقتصادى مهمترين کشورهاى اروپا را در کام خود کشيد.

تهاجم بورژوازى به سطح معيشت طبقه کارگردر کشورهاى سرمايه دارى که متکى به اختناق عريان و استثمار شديد نيروى کار ارزان است٬ با اجرا و تسريع در اجراى سياست حذف سوبسيدها٬ کاهش شديد دستمزد کارگران و سياست اعمال فقر شديد همراه بود. تونس نمونه اين سياست در آفريقا بود و مصر بخشى از راه را رفته بود. در ايران و ترکيه و اندونزى و کشورهاى منطقه خاورميانه تا کشورهاى آمريکاى لاتين اين سياست در حال اجرا بود. قرار بود مجموعا با اعمال سياست رضايت اقتصادى به طبقه کارگر و حذف خدمات دولتى و سوبسيدها همه جا٬ و به هر درجه اى که زور بورژوازى ميرسد٬ بحران جهانى اقتصادى تخفيف پيدا کند. لازمه اين کار در قلمرو سياست کنار آمدن با انواع ارتجاع سياسى و حکومتى و حتى تحکيم آنها بود.

ظاهرا دور اول اعتراضات و اعتصابات در اروپا فروکش کرد. اما سوالات سرجايشان هستند٬ جدالها سرجايشان هستند٬ سياست تهاجم از سوى بورژوازى و سياست گردن نگذاشتن از سوى کارگران ادامه دارد٬ هر روز يکى از پايگاهها و حوزه هاى اقتصاد جهانى سرمايه در آستانه سقوط قرار ميگيرد و بورژوازى نسخه اى جز چاپيدن بيشتر کارگران ندارد. بسيار واضح است اين جنگ تمام نشده است و در فرصتهاى ديگر به اشکال جديد و شديدتر سر باز ميکند.

اما اميد سرمايه داران و دولتهايشان از فروکش کردن اعتراضات گسترده و ميليونى در اروپا خيلى زود به ياس تبديل شد. تونس٬ جائى که گويا "مظهر ثبات و رشد شمال آفريقا" بود٬ در فاصله کوتاهى آنهم بدليل اعتراض به همين سياستهاى اعمال رياضت اقتصادى و فقر منفجر شد. شورش نان برگ جديد و سرآغاز فصل نوينى از مقاومت کارگران و محرومان عليه تعرضات کاپيتاليسم جهانى بود. بعد از سرنگونى سريع بن على٬ که مشابه هاى او در شمال آفريقا و خاورميانه فراوانند٬ جوامع خاورميانه بکى بعد از ديگرى دستخوش تحولات انقلابى و حاد شدند که هنوز ادامه دارد. بن على و مبارک رفته اند٬ عبدالله صالح و قذافى هم کارشان تمام است. خامنه اى و بشار اسد و خانواده آل سعود و جناب طالبانى و مالکى و ديگران فردايشان نامعلوم است.

انگلستان
موج اعتراضى که از اروپا آغاز شده بود و کشورهاى منطقه خاورميانه و شمال افريقا را درنورديد٬ مجددا به اروپا بازگشت. بايد توجه داشت که اعتراضات قبلى در انگلستان در قياس با مثلا فرانسه و يونان محافظه کار بود. اگر چه دانشجويان تلاش کردند اين فضا را بشکنند. در آن اعتراضات حتى عليه کارگران خارجى شعار داده شد و سياست ناسيوناليستى که براى طبقه کارگر سم است بخشا جولان ميداد. اما اينبار کارگران انگليس ميگويند: "کارگران بریتانیا و تونس و مصر متحد همديگر هستند"! ميگويند: "دولت دیوید کامرون باید برود"! ميگويند: "نه به قطع و کاهش خدمات رفاهی"، "نه به بیکاری"، "نه به سياست ریاضت اقتصادی"! تظاهرات شنبه ٢۶ مارس که بيش از نيم ميليون در آن شرکت داشتند٬ بعنوان بزرگترين تظاهرات بعد از تظاهرات عليه جنگ در عراق در سال ٢٠٠٣ نام برده شد.

آلمان
در شهرهاى آلمان نيز جمعيت صدها هزار نفره عليه استفاده از انرژى اتمى در شهرهاى برلین، کلن٬ هامبورگ و مونیخ به خيابانها آمدند. تظاهر کنندگان بعد از واقعه فوکوشيماى ژاپن بر بسته شدن و خاموش شدن کليه نيروگاههاى اتمى تاکيد داشتند. خواست برحق برچيدن و خاموش کردن نيروگاههاى هسته اى ميتواند به نقد عملى و اجتماعى عميق بشريت متمدن و در راس آن جنبش بين المللى طبقه کارگر به برپا دارندگان و مالکان و کمپانيهاى هسته اى و نظم سرمايه دارى تبديل شود.

امسال در اروپا و همه جا بايد منتظر اعتراضات و اجتماعات روز جهانى کارگر بود. اگر يک کار کارگران لازم است انجام دهند اينست که اول مه امسال با آلترناتيو سوسياليستى عليه وضع موجود بميدان بيايند.

اوضاع در منطقه٬

ليبى
در ليبى فعلا ابتکار عمل سياسى دست نيروهاى پرو غربى افتاده است. از بالا ناتو بمب ميزند و از پائين مخالفين پيشروى ميکنند. کار قذافى بزودى تمام است و همزمان تلاشها براى انتقال او به کشورى ديگر در درون و بيرون حکومت شروع شده است. ناتو اميدوار است در يک جنگ سه ماهه مسئله تمام شود و تداوم آن به کريدورهاى ديپلماسى موکول شود. معضل غرب در ليبى بازسازى کل ماشين دولتى و ارتش و ارگانهاى امنيتى است و از پيش معلوم است حکومت سرهم بندى آنها چه مشخصاتى دارد و چه شباهتهائى به قذافى دارد. با اينحال دوران بعد از قذافى دوره جديدى است و هنوز باز است.

یمن
در يمن عبدالله صالح به سرازيرى افتاده و براى کناره گيرى اعلام آمادگى کرده است. تاکتيک ترساندن مردم از جنگ داخلى موثر واقع نشده و يمنى ها با قدرت به اعتراض ادامه ميدهند. تلاش سياسى هيئت حاکمه در يمن اينست که رفتن عبدالله صالح با شکل دادن به دولتى انتقالى که اساس چهارچوبهاى کنونى را حفظ کند همراه باشد. در يمن بيشتر سناريوى مصر مورد توجه است.

سوريه
رويدادهاى سوريه ادامه حرکت عمومى در منطقه است. مردم سوريه با شعار "نه حزب الله نه جمهورى اسلامى" عليه تروريسم اسلامى و رابطه دولت سوريه با جنبش اسلام سياسى شعار ميدهند. و اين شعار وقتى در اجتماعات سوريه سر داده شد که عده زيادى از نيروهاى سپاه پاسداران و حزب الله لبنان در سرکوبهاى خيابانى و تيراندازى و قتل معترضين شرکت داشتند و توسط مردم معترض دستگير شدند. اين شعار برخلاف تفسير "ضد عربى" و فاشيستى در اپوزيسيون ناسيوناليست ايران که آنرا با "نه غزه و نه لبنان٬ جانم فداى ايران" مقايسه ميکنند٬ مردم سوريه بر همسرنوشتى با مردم زحمتکش منطقه تاکيد دارند. در عين حال سوريه بنا به جايگاهى که در سياست منطقه دارد٬ بعنوان متحد اول جمهورى اسلامى و حزب الله لبنان٬ بعنوان دولتى که رابطه خوبى با تروريسم دارد٬ هدف ساده اى براى اقدام نظامى و گسترش سياست ميليتاريستى در تحولات منطقه است.  

بشار اسد اين را زود فهميد و وضع خامنه اى در ايران را هم ميبيند. او ترجيح داد نه مبارک شود و نه قذافى. خودش دولت و کابينه را منحل کرد و وعده لغو قوانين اضطرارى و برخى آزاديها داد. اما مهم نيست اسد چه ميگويد و تا چه حد عقب مينشيند. مهم اينست که اين اقدامات دير شده اند. اگر مردم بشار اسد را با دولتى ديگر قبول نکنند چه؟ حالا که آمريکا در تنور "رفتن بشار اسد" ميدمد و اپوزيسيون پرو غربى در سوريه براى اين همصدائى تلاش ميکند٬ چه راهى به روى حکومت بشار اسد در سوريه باز است؟ فشار به بشار اسد که تدريجا دارد صدام حسين دوم تصوير ميشود٬ تقابل با يک سنگر تروريسم اسلامى و مشخص تر حمله به يک مرکز نفوذ و امکانات جمهورى اسلامى در منطقه است. سوريه وضع پيچيده اى را از سر ميگذراند و تنها همراهى وسيع و عميق مردم با اعتراضات توده هاى بپاخواسته عليه فقر و بيکارى و فساد و ديکتاتورى ميتواند کل اين مخاطرات را منتفى کند.  

ما بدنبال سرنگونى بن على و اولين تظاهرات در قاهره تاکيد کرده بوديم که آنچه در تونس و مصر ميگذرد گوشه ای از تصویر آتی سیاسی در کشورهاى خاورمیانه و شمال آفریقا است که موج آن مجددا به اروپا برخواهد گشت. ما با سقوط بن على تصريح کرديم که "دیگر مردم دیکتاتوریهای مادام العمر، حکومتهای استبدادی و نوکر بانک جهانی، رژیمهای مبتنی بر فقر و فلاکت و اختناق را نمیپذیرند. عمر مبارک ها، قذافی ها، خامنه ای ها، شاه حسین ها، بشار اسدها، و شاه فهد ها تمام شده است. در این موج بعید است حتی کرزای ها و طالبانی ها جان سالم بدر ببرند."

در اين دوره انقلابى ارتجاع بين المللى تلاش ميکند نيروهايش را جمع و جور کند٬ و به اشکال مختلف اعم از تلاشهاى ديپلماتيمک و بند و بست سياسى تا بميدان آوردن ميليتاريسم و تروريسم و کودتا٬ از وضع موجود و پايه هاى آن دفاع کند. اردوى انقلابى نيز قطبنماى اساسى اش بايد کوبيدن سنگرهاى مقاومت سر راه و ايجاد يک آلترناتيو معتبر اجتماعى باشد. بورژوازى با تمام قدرت و تسليحات و دولتها و ميديا و يال و کوپال سرکوبگرش٬ در مقابل ميليونها مردمى که در هر گوشه دنيا به اعتراض برميخزند در موضع دفاع است و مشروعيت سياسى و اخلاقى اش بيش از پيش زير سوال رفته است. اين دوره بهترين فرصت براى طبقه کارگر و کمونيسم کارگرى است که پرچم آلترناتيو خو را برافرازد و اين پتاسيل عظيم انقلابى را در خدمت انقلابات کارگرى بکار گيرد. *